یك شبي مجنون نمازش را شكست
بي وضو در كوچه ي ليلا نشست
عشق آن شب مست مستش كرده بود
فارغ از جام الستش كرده بود
گفت يا رب از چه خوارم كرده اي
خسته ام زين عشق دل خونم مكن
من كه مجنونم تو مجنونم مكن
مرد اين بازيچه ديگر نيستم
اين تو و ليلاي تو من نيستم
گفت اي ديوانه ليلايت منم
در رگت پنهان و پيدايت منم
سالها با جور ليلا ساختي
من كنارت بودم و نشناختي
82796 بازدید
54 بازدید امروز
205 بازدید دیروز
306 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian