قلعه حیوانات
در کوچه، گوسفندم
در مدرسه،
طوطی
در اداره، گاو
به خانه که می رسم سگ می شوم
چوپانی از
برنامه کودک داد می زند:
گرگ آمد! گرگ آمد!
و من کنار
بخاری
شعر تازه ام را پارس می کنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
*
یارو از کلاهش خرگوش در
میاره،
.
.
.
.
.
.
.
.
من هنوز از قلبم توی گوساله رو
نتونستم در بیارم
* *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از این به بعد هر کسی بهت گفت دوست دارم برو بغلش کن اروم سرت
و بزار روی شونه هاش و یواش در گوشش بگو .......
خفه میشی یا خفت
کنم؟
* * * * * * * *
* * * * * * * * * * * * * * * *
تو
کز محنت دیگران بی غمی.
.
.
. راز موفقیتتون چی
بوده؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
*
آیا میدانید مصرع
میازار موری که دانه کش
است.
.
.
.
.
.
نشون میده ما ایرانی ها از قدیم الایام یک جورایی
سادیسم داشتیم
* *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پرسيد شبي ز حال من دلدارم
گفتم كه �ز رنگ و بوي تو
بيزارم!�
گفتا �نكند دو تا شده شلوارت؟!�
گفتم � پ ن پ! فقط تو رو
دوس دارم؟!�
* * * *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مردها وقتی یه زن بهشون میگه سردمه به سه دسته تقسیم
میشن:
-اونایی که بغل میکنن.
-اونایی که جاکتشونو میدن.
-احمقهایی که
میگن: منم
* * * * *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کاش ما آدما هم مثل گربه ها با چند لحظه بو
کشیدن
میفهمیدیم که هر اشغالی ارزش وقت گذاشتن
نداره
گنجشک با خدا قهر بود
روزها گذشت وگنجشک با خدا هیچ نگفت
فرشتگان سراغش را از خدا میگرفتند
وخدا میگفت
میاید
من تنخا گوشی هستم که غصه هایش را می شنود ویگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه می دارد
وسرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست
فرشتگان چشم به لبهایش دوختند
گنجشک هیچ نگفت
وخدا لب به سخن گشود
با من بگو از انچه سنگینی سینه توست
گنجشک گفت
لانه کوچکی داشتم ارامگاه خستگیهایم بود وسر بناه بیکسی ام
تو همان را از من گرفتی
هین طوفان بی موقعچه بود چه میخواستی لانه محقرم کجای دنیای تو را گرفته بود
وسنگینی بغضی راه کلامش بست
سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند
خدا گفت
ماری در راه لانه ات بود باد را گفتمتا لانه ات را وازگون کند انگاه تو از کمین مار پرگشودی
گنجشک خیره در کار خدایی خدا مانده بود
خدا گفت
وچه بسیار بلاها که بواسطه محبتم از تو دور کردم وتو ندانسته به دشمنی با من بر خواستی
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود
ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت
های هایه گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد
زندگی شاید ان جشنی نباشد که انتظار داشتی
ولی هال که دعوت شدی
زیبا برقص
چابلین
motmaen bash hameshe vagheyat bode na dorogh.
خوب مطالب جالبی گذاشتید...حرف دل خودتان چیست سعی کن ان را بنویسی
راس می گی آقا مبین
حق با شماست
عمومیت نداره
همه که آشغال نیستن
عذر می خوام
اين كه بگي هر اشغالي ارزش تداره يه نوع بيماري رئاني است چون همه گل ها خار دارن
هییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
تقریبا
82779 بازدید
37 بازدید امروز
205 بازدید دیروز
289 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian