محض رفع دلگرفتگی

انقد حوصله ام سر رفته...نه ..حالم شاید گرفته..دلم گرفته
حالا هرچی
یه چیزیم هست که نمی دونم چیه
خستگی مفرط و بی حالی و بی اعصابی و پاچه گیری علائمشه
پریشب یه خوابی دیدم ..اگه اون لباس عروسو تنم می کردم ...که گم شد..یکی دیگه ورش داشت...دوس داشتم بپوشم که برم

حال حرف زدن با کسی رو ندارم و دوس دارم همه جا تنها باشم
فقط همون بعضی وقتا که حال دلم سر می ره یکی باشه که بریم که رااااااااااااااااااه بریم
یه وقتایی همینجوری به سرم می زنه برم ..کجا نمی دونم ؟؟!؟؟
اونور
اینور
اونور اینور
اصن کلا از ایران..!!؟
اینجوری نبودم ..اعصای ضعیف و پاچه گیری !!و
حوصله ی حرف اضافی زدن ندارم
اینجا سن و سال و همه چی زده
یارو پی ام می ده می گه چند ساااااااااااااااااااااالته !!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعد می گن چرا اعصاب نداری !!!خو رژه نرین رووش تو رو خدا

دلم یه عالمه برف می خواد..اسکی....
دلم می خواد برم جاهایی که کمتر کسی می تونه بره و بکر باشه
یا شاید جایی که آدم نباشه
زیر دریا ..غواصی
پرواز که حس رهاییه
دلم سکووووووووووووووت می خواد
بیشتر از این...................... و
دوس ندارم بخوابم ..شب که میشه غصمه ..
قلب و معده ام درد می کنه
دلم دائم واسه کسی که نمیدونم تنگه

پایان ساعت کاریست و من ناچارم که پا شم برم

خیلی بده که یه دنیا دوست داشته باشی و بازم هیشکیو نداشته باشی
اه
دلم شلوغی خونه رو می خواد :(
دلم تنگ شده .............

پنجشنبه 10 آذر 1390 - 2:27:02 PM

عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

نظر ها

asal banoo

http://asalbanoo.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 12 آذر 1390 12:24:00 PM

gorbunet beram man

reza

http://rezasorkhabi.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 10 آذر 1390 11:28:04 PM

به هیچ یار مده خاطرو به هيچ دیار

که بر و بحر فراق است و آدمی بسیار

daruosh

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 10 آذر 1390 3:01:27 PM

سفر..........بهترین دوای این درده ..نه خونه اقوام ..جایی که هیچکی رو نشناسی ..... زیاد دچار این حال میشم وزیاد به سفر میرم .......آخرین بارش پریروز بود که اومدم کیش........هوا عالیه سکوتش محشره .....خونه اقوام هست اما فقط واسه خواب میرم اونجا الان تو یکی از آلاچیقهای ساحل مرجان نشستم با گوشیم وصلم با سرعت پت پتیه ایرانسل.......اما حالم بهتره نمیخوام به کارهایی که گذاشتمو اومدم فکر کنم.......هیچی .........شدسفرنامه مارکو پولو......ببخش دوست من

merinaz