×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

شور دلم

م...م

× دلنوشته هام
×

آدرس وبلاگ من

merinaz20.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/merinaz20

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

بود ...!و

سه شنبه 27 دی 1390 - 9:02:12 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://alimor.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 9 بهمن 1390   10:20:53 AM

همه رفتن تو هنوز نرفتی ؟

http://m32.gohardasht.net.com

ارسال پيام

چهارشنبه 5 بهمن 1390   5:14:40 PM

ممنون از زحمتی که کشیدین موفق یاشین

http://www.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 3 بهمن 1390   11:09:31 AM

http://www.zarafox.com/wp-content/uploads/2011/10/p5315_1311873868574727_lar.jpg

با بی خی همتون دنیارو باید تسخیر کرد اونم یه راه بیشتر نداره؟

هرهر کرکر ترتر

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 28 دی 1390   3:45:38 PM

اما یه چیزی ام هست

انسان موجودیست متاسفانه اجتماعی

و برای بقاء نیاز به همنوع داره

نیاز داره

وگرنه میرفت توو دل جنگل و کوه زندگی می کرد

و نکته ی دیگر اینکه :

خدا توو قرآن ذکر کرده که :

و ما ازجنس خودتان همسرانی آفریدیم برای آرامش...

ما همیشه به هم نیاز داریم

همه به هم

اگه کمی بیشتر به رفتار روزمره مون دقت میکردیم و دست فتاده ای می گرفتیم وصف حالمان خیلی خیلی بهرت بود...

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 28 دی 1390   3:39:48 PM

همکارم اومد ذوق شعرو کووور کرد

من خودم چشــــــــــام می سوزه

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 28 دی 1390   3:39:20 PM

کاش قدرت فهم اینهمه قدرت رو توو خودمون داشتیم آقا رضا

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 28 دی 1390   3:35:30 PM

دانا و خوش بیانیم

گوییم سخن فراوان

هرچند که بی زبانیم

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 28 دی 1390   3:27:59 PM

ای برااااااااااااااادرررررررررررررر چشمان از درد می سوزد و می گرید و می نالد و...و

از صبح می سوزه

نمی دونم چرا

انقدم منفی برداشت نکن داستان این تصویرو

یه خانمی بوده ماه پری..نه دخترا شمسی خانماااااااا

داشته می رفته یهو می افته می میره

اون آقاه که دست در موووووووووووانش کرده..او می فهمد که ماه پری مرد ..بعد وجدانش درد می گیره

می شینه اونجا که می بینی ..چون دیگه نای قدمی نداشت..میگه هــــــــــــــــی وااااااااااااااای من...ماه پری رفت و من چقدررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر اذیتش کردم

خدایا روردگارا چه کنم با اینهمه غم و حسرت و ...

بعد ماه پری می بینه دیگه..می یاد کنارش می گه :

غصه نخور ..موهاتو نکن...گریه نکن...من اینجام

بعد این می شه که اینجوری میشه

باور نداری پوریا ؟؟؟!!؟؟

واقعا که

اینهمه رفتم از ماه پری پرسیدم

مااااااااااااا جنس مهربانیم

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 28 دی 1390   2:38:06 PM

عسل بانو عسل گیسو عسل چشم...

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 28 دی 1390   2:35:46 PM

داریوش خان شما که مدتهاست رفتین !!!؟

دیگه بیشتر از این ؟؟؟!!!!؟؟

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 28 دی 1390   2:36:27 PM

دوست خوووبم پدرام

من حالم خوووبه ..کلی هم شااااااادم

ایشالا که طوری پیش بره همهههههههه شاد باشن

کی سرما خورده بود ؟

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 28 دی 1390   2:35:47 PM

این گلالل و اون آسمون پاک خیلی بم انرژی می ده

مرسی پوریا

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 28 دی 1390   2:32:16 PM

اگه پیداش کردی جایزه داری

من فقط گذاشتم اینجا که ببینن خانماااااااااااا چقدرررررررررررر مهربووووووووووونن

کی اعتراض داره ؟!؟

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 28 دی 1390   2:30:23 PM

غم کجا بود پوریا جان

ببین اون آقاهه چقده ناراحته !!! اومده دلداریش بده

تازشم چرا به من میگی ؟!!؟ خیلی ناراحتی این دختررو پیداش کن بش بگو

http://asalbanoo.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 27 دی 1390   7:50:09 PM

kheyli axe gashngo por ehsasiye

aji golam

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 27 دی 1390   12:10:11 PM

. باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
 

من به اندازه یک ابر دلم میگیرد
وقتی از پنجره می بینم حوری
دختر بالغ همسایه
پای کمیابترین نارون روی زمین
فقه می خواند

چیزهایی هم هست لحظه هایی پر اوج
مثلا شاعره ای را دیدم
آنچنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش
آسمان تخم گذاشت

و شبی از شب ها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است ؟

باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست .

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 27 دی 1390   9:24:48 AM

مرسی علیرضا خان

خیلی هماهنگبود

مرســـــــــی

http://alimor.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 27 دی 1390   9:20:18 AM

دست به صورتم نزن

می ترسم بیفتد

نقاب خندانی که بر چهره دارم

و بعد....سیل اشک هایم تو را با خود ببرد

و باز..... من بمانم و تنهایی

http://merinaz20.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 27 دی 1390   9:05:05 AM


کاش اون لحظه ای که یکی ازت می پرسه" حالت چطوره؟
" و توجواب می دی " خوبم"،
کسی باشه که محکم بغلت کنه وآروم تو گوشت بگه :
" می دونم خوب نیستی"

آخرین مطالب


ردا تولدته


هشت روز گذشت


یکی بود...؟


بود ...!و


ای پست پاک کن�های فلان فلان شده ی...مثلا مودب و محترم!


fingilish


pas key?


نامفهوم


له ام


عدم سازگاری من


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

82786 بازدید

44 بازدید امروز

205 بازدید دیروز

296 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements